Definição e significado de ترساندن

ترساندن; رم دادن; بوحشت انداختن; از جا پراندن; ترسيدن[Classe]

cow, overawe (en)[Hyper.]

از جا پراندن, بوحشت انداختن, ترساندن, رم دادن, هراس کردن[Hyper.]

تخیل, خيال, روح, روح مرده كمى قبل يا پس از مرگ, شبح[Dérivé]

برطرف کردن, راندن, رماندن, عقب راندن؛ پس زدن, فراری دادن؛ دور کردن, پراکندن؛ زایل کردن[Hyper.]

offenser qqn (fr)[Classe]

proférer des jurons (fr)[Classe]

تهمت ناروا زدن به; رسوا كردن; خشمگین کردن؛ اهانت کردن; متنفر كردن[ClasseHyper.]

maltraiter qqn (fr)[Classe]

provoquer en duel (fr)[Classe]

(توداری؛ خوددراری)[termes liés]

factotum (en)[Domaine]

SubjectiveAssessmentAttribute (en)[Domaine]

outrage (fr)[GenV+comp]

بيزار كردن, متنفر کردن, نگران وناراحت كردن[Hyper.]

outrage, scandalisation, scandalization (en) - افتضاح, تهمت, غيبت - افتضاح, تهمت, جار و جنجال, رسوايي - بلاهت, بهت, بيهوشي, حیرت؛ سرگشتگی, گیجی - خشم, خلم, غيظ - تكان دهنده ؛ شوكه كننده, مطالب مهیج - ناخوشایند؛ تنفر انگیز - dirty, disgusting, offensive, unsavory, unsavoury (en) - مشمئز كننده[Dérivé]

در مرز چیزی قرار گرفتن؛ نزدیک شدن[Hyper.]

ساحل[Dérivé]

alarmer (fr)[Classe]

ترساندن; رم دادن; بوحشت انداختن; از جا پراندن; ترسيدن[Classe]

ترساندن; رم دادن; بوحشت انداختن; از جا پراندن; ترسيدن[ClasseHyper.]

psychology (en)[Domaine]

Frightening (en)[Domaine]

excite, shake, shake up, stimulate, stir (en)[Hyper.]

تهدید وارعاب - ادمك سرخرمن, لولو, لو لو, مترسك, مترسک, موجب ترس - ترس ناگهانی - خوف - ترس, عامل ترس, نگرانی, هراس, هراس؛ دلهره, هراس همگاني, وحشت[Dérivé]

از, ترسیدن, هراسیدن[Cause]