Publicitade D▼
تمام (adj.)
بسیار دقیق, بطور کامل, جامع؛ فراگیر, دقیق, دقیق و کامل, همه, کامل, کامل؛ به تمام معنی, کلیه
Publicidade ▼
Ver também
تمام (adj.)
↘ بطور جامع ↗ از همه جهت, بسیار, بطور کامل؛ تماماً, تماما, جمیع, دشواری, سراسر, هرگونه, همه چیز, همگی, همۀ؛ هرچه, کاملا, کاملاً؛ برای تاکید بکار می رود, کاملاً؛ سراسر, کاملاً؛ سرتاسر, کاملاً؛ کلاً, یکسره
⇨ با تمام قوا • با تمام قوا؛ با همه انرژی • با تمام وجود گوش کردن؛ خوب توجه کردن • با سرعت تمام • با سرعت هر چه تمام تر کارکردن • با سرعت و کوشش تمام • به انجام رساندن؛ تمام کردن • تحلیل رفتن؛ تمام شدن • تمام بودن؛ کاری نداشتن • تمام تلاش خود را کردن • تمام تلتش خود را کردن • تمام جزئیات موضوعی را دانستن • تمام شدن • تمام شده • تمام شده؛ پایان یافته • تمام عيار • تمام فکر و ذکر شخص راجع به چیزی بودن • تمام كردن • تمام موجودي را به فروش رساندن • تمام نشدنی • تمام نشده؛ گشوده • تمام نما • تمام نویسی • تمام و كمال پرداختن • تمام و کمال • تمام وقت • تمام کردن • تمام کردن کاری برای رهایی از آن • تمام کردن؛ به انجام رساندن • تمام کردن؛ کاملاً مصرف کردن • تمام کرده • تمام کسانی که صلاحیت رای دادن دارند • تمام؛ پایان یافته • تور تفریحی که هزینه آن تمام مخارج مورد نیاز را تامین می کند • حقوق نا تمام • حمله ناگهانى با تمام قوا • خاموش؛ تمام • در تمام مدت • در تمام ناملایمات • دوره غیر تمام وقت؛ دوره شبانه • دیوانه وار؛ به شدت تمام • سرتاسر؛ در تمام طول • شامل تمام اعضاء • شامل تمام طبقات • كار را تمام و كمال انجام دادن • مجذوب ريال تمام هم و غم ( متوجه کسی یا چیزی بودن • مورد تفکر مجدد قرار دادن؛ تمام جوانب را در نظر گرفتن • نفس تمام کردن • نيمه تمام • همه؛ تمام • يكسال تمام • پایان دادن؛ تمام کردن • چیز تحلیل برنده؛ تمام کننده • کامل؛ به تمام معنی • کامل؛ تمام • کاملاً؛ به تمام معنا • کم داشتن؛ تمام کردن
⇨ تمام احمقها ترک صحنه کردند • تمام وسوسه های زمین (فیلم) • تمامنگاری • جستجوی تمام متن • جيب تمام • جيب تمام • جیب تمام • جیب تمام • خودروی تمام برقی • صد رمان برتر تمام زمان ها به انتخاب دانیل برت • صد رمان برتر تمام زمانها به انتخاب دانیل برت • ظل تمام • غلاف تمام فلزي • غلاف تمام فلزی • غلاف تمامفلزی • فهرست بهترین ستاره های زن تمام دوران ها • ليست بهترين ستاره هاي زن تمام دوران ها • لیست بهترین ستاره های زن تمام دوران ها • لیلی نام تمام دختران زمین است • مردی برای تمام فصول • مردی برای تمام فصول (فیلم) • کاغذ تمام لگاریتمی • کاغذ تماملگاریتمی • کمال الدین و تمام النعمه • کمالالدین و تمام النعمه • کیمیاگر تمام فلزی • کیمیاگر تمامفلزی
Publicidade ▼
تمام (adj.)
دشواری[QuiEstFaitDe]
دقیق؛ محتاط[Similaire]
تمام (adj.)
کامل[Similaire]
تمام (adj.)
entier (qui est dans toute son étendue) (fr)[Classe]
factotum (en)[Domaine]
SubjectiveAssessmentAttribute (en)[Domaine]
کامل[Similaire]
تمام (adj.)
entier (qui est dans toute son étendue) (fr)[Classe]
qui est complet (fr)[Classe]
factotum (en)[Domaine]
forall (en)[Domaine]
whole (en) - از همه جهت, بسیار, بطور سرجمع, بطور کامل؛ تماماً, تماما, جمعا, جمیع, روى هم رفته, سراسر, سربسر, سرتاسر, كاملا, كلا, هرگونه, همه چیز, همگی, همۀ؛ هرچه, کاملا, کاملاً؛ برای تاکید بکار می رود, کاملاً؛ سراسر, کاملاً؛ سرتاسر, کاملاً؛ کلاً, یکسره - بی عیبی, تماميت, درستی, واحد, یگانگی[Dérivé]
fractional (en)[Ant.]
Conteùdo de sensagent
calculado em 0,047s