Publicitade D▼
دخل (n.)
اجر, حقوق, حقوق؛ دستمزد, حقوق ماهیانه, درآمد, درآمد؛ حقوق دریافتی, دسترنج, دستمزد, مال, مزد, منفعت, مواجب, پاداش, پول, کار مزد
Publicidade ▼
دخل
جریان, درآمد[Hyper.]
سود بردن, عایدی داشتن, منفعت بردن - clear, net, realise (en) - profiteer (en)[Dérivé]
دخل
اجرت; حقوق ماهيانه; تاديه; پرداخت; درآمد؛ حقوق دریافتی; حقوق؛ دستمزد; پاداش; حقوق[Classe]
besoin primaire au travail (fr)[Classe]
employé à des fonctions domestiques (fr)[termes liés]
economy (en)[Domaine]
monetaryWage (en)[Domaine]
regular payment (en)[Hyper.]
غرامت پرداختن, پاداش دادن؛ - بازپرداخت کردن, پرداخت کردن - با بی میلی دادن؛ سلفیدن, تمام و كمال پرداختن, حساب هاى معوقه را تسويه كردن, سلفيدن, پس دادن - جبران کردن, غرامت دادن؛ جبران کردن - استحقاق داشتن؛ نایل شدن, به دست آوردن؛ امرار معاش کردن, دخل کردن, درآمد داشتن - bear, yield (en)[Dérivé]
Publicidade ▼
Conteùdo de sensagent
calculado em 0,047s